از نگاه
سکوت
غم
غرور
لبخند و چه و چه اش که نگو
دست هایش...
به دست هایش که برسی
کارت تمام است!
خوب نگاهش کن!
ببین چگونه دنیا را در خود جای می دهد!
گاه با نوازشی تو را به خواب می برد و گاه به بیداری
چقدر دوست داشتنیست زمانی که شعر می شود
عشق است که در خیابانی شلوغ شالت را مرتب کند
دیوانه ات می کند زمانی که روی تنت آهسته راه می رود
به دستش می میری
روزی که موهایت را جمع کنند و دکمه هایت را باز
راستی!
تا به حال دستت در دستش
در جیب بارانی اش جا مانده؟؟
وای!
"امان از دست مرد"
نظرات شما عزیزان: