جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
دیشب باران آمد گویی پیامی داشت بوی تورا می داد با خودم گفتم: او خواهد آمد اما باز هم نیامدی من ماندم و چشمانم که در انتهای خیابان تورا جستجو می کردند و پس از نیافتن تو چه مظلومانه گریستند و بی خواب رفتند ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
درد مشترک باران می بارید.من وتو دست در دست هم بار تنهای کوچه را به دوش می کشیدیم تو رفتی و دستانم خالی است اکنون.من و کوچه غم نبودنت را چگونه به دوش بکشیم؟؟ ![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
( تمنا ) ببین امشب غزلهایم به پایت اشک میبارند / و در اندوه احساسم تمنای تو را دارند / ببین قربانی عشقت شده آن چشمهاییکه / به یاد عشق تو هرشب غزل خوانند و بیدارند
![]() ![]()
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 15:13 :: نويسنده : امیر علی جووووووووون
عاشم ای عزیزم بی تو تنهام عزیزم آغوشت گرمای دلم عزیزم بودنت عمر دوباره من عزیزم ![]() ![]() ![]() |